loading...
2sib
سعید سفری بازدید : 43 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)


7دخترلاغر 7پسرچاق راخوردند


تعبیر: قحطی شوهر در راه است


سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها...



اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود ندار

سعید سفری بازدید : 24 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)

باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن


باید خیانت کنی تا دیوونت باشن


باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن


باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن

 

اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی


همیشه تنهــایی

mahmoud بازدید : 8 یکشنبه 01 بهمن 1391 نظرات (0)

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
 
- پسر پرسيد: بستنى با شکلات چند است؟
 
- خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جيبش کرد، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد. بعد پرسيد:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به اين که تمام ميزها پر شده بود و عده‌اى بيرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن ميز ايستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت:
- ٣٥ سنت
- پسر دوباره سکه‌هايش را شمرد و گفت:
- براى من يک بستنى بياوريد.
خدمتکار يک بستنى آورد و صورت‌حساب را نيز روى ميز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تميز کردن ميز رفت، گريه‌اش گرفت. پسر بچه روى ميز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود.
 يعنى او با پول‌هايش می‌توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برايش باقى نمی‌ماند، اين کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود.

mahmoud بازدید : 23 یکشنبه 01 بهمن 1391 نظرات (0)
  • شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد..- آهای، آقا پسر!پسرک برگشت و به سمت خانم رفت... چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:- شما خدا هستید؟- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!
mahmoud بازدید : 11 یکشنبه 01 بهمن 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یقین دارم اگر سفره ی دلم را باز کنم ، همه سیر میشوند

 

 

mahmoud بازدید : 10 شنبه 30 دی 1391 نظرات (0)

نه تو می مانی و نه انبوه نه هیچیک از مردم این آبادی

 

 

به حباب نگران لب یک رود قسم

 

 

 

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

 

 

غصه هم می گذرد ،

  

 

 

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

 

 

لحظه ها عریانند ...

 

 

به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز...

 

mahmoud بازدید : 21 سه شنبه 26 دی 1391 نظرات (0)
آپلود عکس" border="0">

تصویر زیر که مربوط به مجله آمریکایی LIFE می باشد،

عکسی از مراحل اولیه ساخت خیابان ولیعصر(عج) تهران در مراحل خاکریزی و کاشت چنار های اطراف آن می باشد.

در این تصویر جالب به جز هتل استقلال (هیلتون) که در دور دست به چشم میخورد، هیچ ساختمان دیگری خودنمایی نمی کند.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آپلود عکس" alt="کارت دعوت مجلس ختنه سوری" title="کارت دعوت مجلس ختنه سوری" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">کارت دعوت مجلس ختنه سوری
    دوشنبه 30 بهمن 1391
    آپلود عکس" alt="." title="." width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">.
    دوشنبه 30 بهمن 1391
    آپلود عکس" alt="بدون شرح" title="بدون شرح" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">بدون شرح
    پنجشنبه 05 بهمن 1391
    آپلود عکس" alt="تهرانی ها این عکس جالب را ببینند" title="تهرانی ها این عکس جالب را ببینند" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">تهرانی ها این عکس جالب را ببینند
    سه شنبه 26 دی 1391
    نظرسنجی
    بهترین بازیگر مرد ایرانی؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 9,708